یه غصه دیگه
انگار دیروز بود که حسین داشت از رانندگی بد خانمش حرف می زد و اینکه خواب بود که تو راه قزوین خانم چهار چرخ ماشین رو بالا می بره و از این ابو تیاره هیچ چیز نمی مونه و زنده ماندن اینها بیشتر شبیه معجزه بود.
اما حالا چند روز قبل خوشخو پیام داد آنقدر تکان دهنده بود که جرات نکردم تماس بگیرم یعنی چی تصادف از پشت کامیون زده و اونها داغون شدن حسین کمربند داشته اون نه وای خدا چرا چرا؟؟
حسین عبادتی عزیز
تسلیت واژه کوچکی است در برابر غم بزرگت
وای خیلی سخته ما را هم شریک غمت بدان.
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۹ ساعت 8:40 توسط ح .نجاریان
|