به بهانه ی تقدیر از اسطوره علم
نمایشگاه انرژی و دریافت انرژی از یار ایران دوست
از بد حادثه و خالی نماندن عریضه و پز استانی شهر ما نیز دارای نمایشگاه می باشد، آن هم از نوع بین المللی اش با کلی دَک و پز، بماند که دخل و خرجش برسد یا نرسد که زیاد هم مهم نیست، گویا مهم این است که ما هم سری بین سرها در آوریم، د رمورد هزینه و درآمد قصعاٌ جواب منفی است تازه این منهای این است که چند باری پایین آمد شیشه های بزرگ و بی قواره این محل عریض و طویل بر اثر باد و بارش زمین گیر شد و بگذریم از برودت زنجان که گرم کردن آن در فصل سرما وا مصبت هاست. و تازه اگر به آن نداشتن پارکینگُ ، نبود خودرو کرایه و ... را اضافه کنیم می شود بین المللی ناب...
از اینها که بگذریم هر نمایشگاهی و تحت هر اسمی که می خواهد برگزار شود، بشود حتماٌ کنار آن آش با جاش و نان برنجی و ای قدری خورد و خوراک هم باید باشد، مگر می شود زنجان بی آش و چای و... تا از این راه خلق الله را به این بلند شهر کشاند و بتوان درست و حسابی سر کیسه شان کرد.
در این گذر ایام شرکت ما نیز سالی یکباری به چاله شرکت در نمایشگاه می افتد یا می اندازندش و امسال قرعه به نام ما افتاد که حضور داشته باشیم، اگر چه می دانستیم ثمری ندارد، اما دیدار دوستان خود خالی از لطف نبود و نخواهد بود.
از دور می آمد و هر کس می شناخت به احترام می شتافتند و نا شناخته ها هم این می کردند، وارد راهرو می شدند به استاد مسلم ،ادای احترام می کردند، در مقابل این پروفسور جهانی همه خبر دار می ایستادند، او نیز چون پدری مهربان با همه بگرمی به سخن در می آمد. شکسته تر شده بود، اما در چهره اش هنوز عشق و شور مردم دوستی موج می زد، شناخت و به نفر کناریش معرفی کرد "این همونه که به.... رفته" و باز مهربانانه تشکر کرد، از کار پرسید و عکاسی و...
از چشم کور ... گوینده سالن چندین بار با آب و تاب اعلام کرد، مقدم پر افتخار اسطوره علم و فرهنگ " پروفسور ثبوتی عزیز به نمایشگاه انرژی استان را گرامی میداریم."
مهربانانه با چشمان پر مهرش نگاه پر عشقش را به ما هدیه داد، چند دفتر امضا کرد، باز یاد داد، افتادگی تا لوح زندگی شود و افتخار به ایران، به سرزمین پاکان، به داشتن اینچنین الماس های بی همتا