اردوی اول بانوان اعزام به هیمالایا

کوههای زنجان 14 و 15 بهمن ماه 89

 

روز اول :

خیالم راحت است. برادرم سورپرایزم کرده و قرار است امروز در خدمتم باشد! می گوید : می خواهم امروز با شما بیایم کوه. میدانم که نمی شود ولی حس خباثتم می گوید امروز هرچه که بشود به نفع منست!

نزدیکی های 8 صبح می رویم دنبال سمیه . باید برویم هیات کوهنوردی برای تست آمادگی جسمانی . برای شروع اردوها. برای هیمالیا! اما شروع ها باهم فرق دارند. دوسال پیش هم همین شروع پیش رویم بود. اما این بار تفاوت از زمین تا آسمان است. هیجان خاصی دارم. دوست دارم زودتر بچه ها را ببینم. دلم بی قرار اردو رفتن است.دیدن ها ، آشنایی ها، دوستی ها، سختی ها، ستیزها...

ادامه مطلب