کوهنوردان کاشان در اندوهی بزرگ
امیر حسین تمنایی (برادرزاده مرحوم حسین تمنایی) اینگونه می نویسد....
ای کوه کرکس! تو بگو چه کنم با دلتنگم...کوله پشتم را ببند که فردا صبحگاهان، برفراز قله ی برفی وعده دارم با خود خورشید...
کوله پشتم را ببند که از دره پر درد انسانها، دلم از درد لبریز است...
کرکس پیر ، تو با ما چه کرده ای؟
داغ کدامشان را کجای دلم بگذارم تا برای داغ آن یکی جا باشد؟
دلم را به کدام بی خیالی بزنم ؟ سر به کدام کوه بگذارم؟
بیابانی هم هست ، که جای پایش را نبینم ؟
کرکس پیر، تو با ما چه کرده ای؟
همه بهمن های دنیا را تو یکباره تکاندی!
من اینجا دچار بهمنی سنگین، دچار کوهی از بغض و آواری از یادم؛
من به این نگاه ها، به این لبخندها ، من به بودنش خو گرفته بودم...
همنوردان عزیز
حال که کوهستان بار دیگر 5 عاشق خود را درآغوش خود جاودانه کرده و غم سنگینی به دل همه عزیزانشان گذاشته بیایید همانگونه که مردانه و با گذشت یک هفته تمام در شرایط بد آب و هوایی به دنبال این عزیزان گشتید، اینباربا عزمی راسخ دست در دست هم دهیم و خانواده های مهدی احمدیان، ابراهیم علیجانی،مهدی صباغی، حسین تمنایی و علی بهادری را تنها نگذاریم. بی شک همنوردانمان به آرزوی خود رسیدند و جاودانه شدند ولی تحمل این غم برای خانواده هایشان بسیار سنگین است. از تمامی دوستان و همنوردان عزیز تمنا دارم آنها را تنها نگذارید.
بیصبرانه منتظر دریافت پیشنهادات و راهنماییهای شما در این راستا هستیم.
WWW.MEHRESFAHANGROUP85.BLOGSKY.COMساعت 21 روز جمعه 90/11/28
طی تماس تلفنی با امدادگران و کوهنوردان حاضر در منطقه کرکس امروز کوهنوردان زیادی برای امداد در منطقه حاضر بودند و جستجوی زیادی را هم انجام دادند. ولی متأسفانه نتوانستند آخرین نفر(آقای بهادری) را بیابند. با توجه به بارشهای دیروز، امروز و فردای منطقه (امروز جستجو در بارش شدید برف انجام شد) تا بهبود وضعیت آب و هوا جستجو متوقف می شود.پیکر "حسین تمنایی" نیز در "کرکس" پیدا شد!
بنا بر پیام ارسالی به «کوه نوشت» در 26 بهمن ساعت 17:9 توسط "علی" از مخاطبان اصفهانی:
"حدود ساعت 15:30 جسد کوه نورد چهارم به احتمال زیاد آقای "حسین تمنایی" (رئیس هیئت کاشان)یافته شد ... با توجه به وضعیت نامناسب آب و هوایی فردا وضعیت جستجو برای نفر پنجم مشخص نیست! ... امیدواریم با تلاش زیادی که در حال انجام است هر چه زودتر ایشان هم پیدا شود ".باورش برایم سخت بود و درد آور....
ساعت از نیمه شب گذشته بود....
زنگ این وا مانده تلفون به صدا در آمد..
بی سلام و گرفته... احوالی از ما نمی پرسید؟...
خشکم زد زبان بند آمد مگر چه شده؟؟
هیچی خیلی درد آور... بچه ها را بهمن زده...
پنج نفر از ده نفر را
چی؟ کجا؟
منطقه... کرکس ...تامه زیر دیواره ها
وای خدای من همدان و سهند و دماوند کم بود حالا اینجا
نمیدانم ...
خشت های کاشان و قمصر دور سرم رژه رفت
نمیتوانم دیگر در شهر گلاب و عشق بدوم بی یار ...
بی چشم براهی مردی به پاکی باغ و دارهای زیبایش
برایم سخت است بی او و آنها به تمرین سنگ و گره رفتن
درد آور است تصور کنی کسی دیگر نیست از گرد راه باریک از لا بلای دارهای خشک توت برسد و مدد رسان کار آموزان باشد...
دیگر نیست آن یار غار که مخلصانه می آمد و قاچ هندوانه به کار آموزان می رساند بلکه قدری بیشتر بیاموزند...
وای بی آنها درد آور است سر کلاس رفتن،هم کلام شدن با پیر باغ های قمصر
سخت است در کوچه سار قمصر و کاشان گشت زدن بی بوی خوش گلاب پیراهنشان...
نمیدانم ...حرفم نمیآید نمیخواهم اصلا نمی توانم اسمشان را به زبان بیاورم...
بگذار در قلبم همچنان با خاطره خوش آن روزهای پاک خوش بمانند همچون زلال جویبار قمصر و خانه ییلاقی... با بوی خوش نان تازه.......
نمیدانم دوستانش چه می کشند ... سخت است رهیدن از این شرایط....
نگاه وا مانده ام به سر تیتر وبلاگ یکی شان افتاد و درس ها... نوشته ها شعار ها به عمل در نیامده ها.....
ای وای بر ما .. من او .... و تنهایی
----
به چه کسی کوهنورد می گویند؟
کسی که با آب و هوای کوهستان آشنا بوده و بتواند خود را با محیط سرد و گرم و هوای نامساعد تطبیق دهد...
کسی که با همنوردان همدل و سازگار باشد و در کسب موفقیت جمعی کوشش نموده حقوق همگان و نظم و ترتیب را رعایت نمایئد.
کسی که زندگی در کوهستان را تجربه کرده و به آن تسلط داشته باشد...؟!
کسی که با اوضاع جوی و وضع شب و روز کوهستان خو گرفته و قادر باشد در مواقع حساس خود را از خطر محفوظ دارد،....؟؟!!
کسی که حداقل به یک یا چند قله ی بیش از چهار هزار متر صعود کرده و اهل ریسک نباشد...؟!.
درود بر روان پاکشان باد