يك مطلب از آقاي نجاريان ديدم كه منو ياد خاطرات دوران جواني انداخت. زمانيكه مي دويدم آقاي باغبانباشي اگرچه مربي من نبود ولي خيلي به ما كمك مي كرد. البته من ايشون رو هميشه با عينك ديدم و بخاطر ميارم.

نمي دونم طفلك با اون بنز چراغ كتابيش كه هديه گرفته بود چندبار ما رو سوار كرده بود تا براي تمرين دوي صحرا (وكيل آباد و طرقبه و جاييكه الان بهش مي گن نمايشگاه بين المللي ...) بريم كه تمرين بندنسازي فصل گرم كرده باشيم. يادمه يكبار مهدي غواصي نيزه پرتاب كرد رفت تو دست اين بنده  خدا ...

برام جالب بود كه آقاي نجاريان هم باغبانباشي رو بشناسه. نه هم رشته هستند و نه هم ولايتي! 

به هر حال ياد خاطراتم افتادم؛ محمدرضا مولايي، امير بهشتي، جلال تخت كشها، مرتضي پوستچي، خداوردي ... يادشون بخير. اميدوارم سالم و شاد باشن

برداشت از وب